کد مطلب:270676 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:243

خاتمیت پیامبر
با تصریح قرآن و تأكید رسول و معصومین (علیهم السلام)، پیامبر اسلام آخرین فرستاده ربّ العالمین، و خاتم پیامبران است.

(ما كانَ مُحَمَّدٌ اَبا أَحَد مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللهِ وَ خاتَمَ النَّبِیّین وَ كانَ اللهُ بِكُلِّ شَیْء عَلیماً) [1] .

«محمد پدر هیچ یك از مردان شما نیست ولی او فرستاده خداوند و كسی است كه پیامبران به او ختم می شوند و پایان می پذیرند و خداوند به هر چیزی بسیار دانا است».

سوره احزاب [2] در نگاهی سریع، با خطاب های متعددی به نبیّ ومؤمنان، شروع شده، مسئولیت ها و ویژه گی های رسول را برمی شمارد، و به مسئولیت اهل ایمان در برابر رسول اشاره دارد، و رسول را الگو وسرمشق نیكوی آنان معرفی كرده، بر عصمت و طهارت اهل بیت تأكید می نماید، و با تقابل بین اهل بیت و زنان پیامبر، به معرفی اهل البیت می پردازد كه آنها نه رجال قریش هستند و نه زنان رسول; آیاتی از سوره، از احزاب و دشمنان داخلی ـ منافقان ـ و دشمن خارجی، مشركان وكفار سخن می گوید و از صف بندی دو جبهه ایمان و كفر و اتحاد كفر و نفاق، هرچند در شكل حزب های مختلف، گفتگو می شود و تا انتهای عالَم و قیام ساعت، این تقابل پی گیری می شود.

در پایان این سوره به عرضه امانت بر زمین و آسمان و كوه ها، و سرباز زدن آنها از پذیرش این امانت، و قبول آن توسط انسانِ برخوردار از آگاهی و آزادی كه جهول و ظلوم بودن علامت آن است، اشاره می شود، و از عاقبت این آزادی و موضع گیری انسان در برابر این امانت گفتگو می شود كه انسان آگاه و آزاد در پذیرش امانت، ممكن است به آن خیانت كند، و راه كفر و نفاق در پیش گیرد; یا حقّ آن را تأدیه نماید و با گرایش و عشق به آن، توجه و گرایش و توبه حق را به خود جذب كند.

پس سوره با محور قرار دادن شخص رسول، صفات او را بیان می كند و دوستان و دشمنان او را معرفی می نماید، و آنچه را كه ویژه رسول است از جمله خاتم بودن او، ذكر می كند، و خصوصیات تداوم دهندگان او را توضیح می دهد كه اهل بیت او و از عصمت و طهارت برخوردار و از هر پلیدی و ناپاكی مبرّا هستند، و با تاكید بر آزادی و آگاهی انسان از موضع گیری او در برابر این امانتِ وحی سخن می گوید.

این اشاره گذرایی بود به كلیت سوره، و تفصیل آن را به مباحث تفسیری ارجاع می دهیم [3] .

بنا بر این آیه، كه از محكمات آیات می باشد و برای احدی شبهه ای در آن پیش نیامده است; همراه با احكام و اتقان به این مطلب، صراحت دارد كه رسول الله، خاتم النبیین است نه اینكه رسول خاتِم (به كسر تا) انبیاء باشد تا گفته شود كه شاید رسول دیگری را به عنوان پیامبر خاتم معرفی كرده است. او خاتَم است یعنی او كسی است كه پیامبران وحی به او پایان می پذیرند و او آخرین آنها است. چرا كه كلمه خاتَم مثل عالَم و حاتَم در اصطلاح ادبی اسم است برای چیزی كه اشیاء و افراد به او ختم می شوند، و مُهر را نیز از این جهت خاتَم می گویند كه نامه و قرارداد و نوشته با آن پایان می یابد; و از آنجا كه دارنده گان چنین مُهرهایی ـ اعم از ملوك و دولتمردان و صاحب منصبان ـ آن مهرها را نگین انگشتر قرار می دادند، به نگین انگشتر نیز خاتَم گفته می شود.

و همین صراحت قرآن در كلام رسول و اهل بیت عصمت (علیهم السلام) همراه توضیح و تبیین، تأكید و تثبیت می شود. از جمله، در سخنی امیرالمؤمنین (علیه السلام)بعد از اینكه از انقیاد و تسلیم محضِ عالَم هستی در برابر خداوند، سخن می گوید و در عبارتی كوتاه قرآن را توصیف می كند، در باره پیامبر چنین می فرمایند:

«ارسله علی حین فترة من الرسل و تنازع من الالسن فقفّی به الرسل و ختم به الوحی فجاهد فی الله المدبرین عنه و العادلین به». [4] .

«خداوند او را در دوره فترت و فقدان رسولان و در دوره اختلاف ها و درگیری های زبان ها و فرهنگ ها فرستاد و او را در پی و ادامه رسولان قرارداد و و حی را به او ختم كرد. او در راه خدا با كسانی كه از خدا اعراض كرده بودند ونیز كسانی كه برایش شریك قرار داده بودند، جهاد كرد.»

حضرت امیر (علیه السلام) در این خطبه همان معنای «خاتَم» را توضیح می دهند، «خَتم به الوحیَ»خداوند به وسیله پیامبر، به وحی خاتمه و پایان می دهد، نه اینكه رسولِ خاتِم و رسول كسی كه ختم كننده وحی است باشد.

در كلام دیگری می فرمایند:

«بابی انت و امّی یا رسول الله! لقد انقطع بموتك ما لم ینقطع بموت غیرك من النبوة و الانباء و أخبار السماء». [5] .

«پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای بریده شد كه به مرگ غیر تو بریده نشده بود. رشته نبوت و خبرهای غیبی و خبرهای آسمانی».

این خطبه، اولین خطبه [6] حضرت است كه در هنگام غسل دادن و تجهیز پیامبر ایراد فرموده اند. در این خطبه بعد از عبارت «بأبی انت و امی» تصریح دارند كه آنچه كه با مرگ سایر پیامبران قطع نشد با مرگ پیامبر قطع گشت، و نبوت پایان پذیرفت. نبأ و خبرهای مهم غیبی، همچنین اخبار و گزارش های آسمانی، ودر یك كلمه وحی منقطع گشت; و دیگر نه پیامبری ظهور خواهد كرد و نه وحی بر احدی نازل خواهد شد; و با مرگ پیامبر طومار وحی درهم پیچیده می شود.

شخصیت ممتاز رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) ـ كه مادر گیتی هرگز مثل او نخواهد زائید ـ از این جهان رخت برمی بندد و دامن كشان تا بارگه دوست رهسپار می شود; و این چنین مصیبت عظیمی سبك كننده همه مصیبت ها می شود، و همه در چنین مصیبتی خود را یتیم می بینند; و علی (علیه السلام) این كوه صبر، تاب نمی آورد و از اشك خود سیل جاری می كند; و در نهایت از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می خواهد كه در برِ دوست از ما یادی داشته باشد، تا او بر فقر و یتیمی ما ترحمی نماید، تا شاید از جانب او این فقدان نبوت و ابوّت تدارك شود كه در برابر هر چیزی كه فوت می شود او خلف و جانشینی خواهد گذاشت:

«عندك مما فات خلف» [7] .

آنچه گفته شد امری قطعی و از قطعیات اعتقاد هر مسلمانی است كه رسالت رسول با خاتمیت او، امر واحد تفكیك ناپذیری است، و آنچه باید گفته شود و قابل طرح است این كه:


[1] احزاب: 40.

[2] همراه با اين قسمت، سوره احزاب مطالعه و دقّت شود.

[3] تفسير سوره احزاب از نگارنده.

[4] نهج البلاغه، خطبه 133.

[5] مدرك پيشين، خطبه 235.

[6] اميرالمؤمنين (عليه السلام) در زمان حيات پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) ساكت بوده و خطبه اي از او نقل نشده است، تنها خطبه اي در يمن هنگامي كه به آنجا از جانب پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) گسيل شد ايراد نمود و خطبه ديگري هم در هنگام عقد فاطمه زهرا (عليها السلام)، از آن حضرت روايت شده است.

[7] دعاي مكارم الاخلاق، امام سجاد (عليه السلام).